09 بهمن 1397 - 11:07
به مناسبت چهل‌سالگی انقلاب اسلامی بررسی می‌شود

اقتدار ۴۰ ساله انقلاب در مقابل ۵۳ سال ذلت پهلوی

متداول‌ترین روش دشمنان انقلاب اسلامی از سلطنت‌طلبان و منافقین گرفته تا اپوزسیون خارج‌نشین و شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به مراکز جاسوسی موساد و سیا برای تضعیف انقلاب اسلامی مقایسه جهت‌دار و خلاف واقع میان کارکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی است. در آستانه چهل سالگی انقلاب فرصت مناسبی است که بر اساس واقعیت‌های موجود عرضه داخلی، منطقه‌ای و بین المللی قضاوت منصفانه، کارشناسی و دقیقی درباره دستاورد‌های انقلاب اسلامی در قیاس با رژیم پهلوی داشته باشیم. قدرت امروز جمهوری اسلامی ایران در عرصه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تفاوت فاحش و غیر قابل انکاری با دوران قبل از انقلاب اسلامی دارد، قدرتی که بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران غربی به ناچار به آن اعتراف کرده و آن را غیرقابل مقایسه با دوران پیش از انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کنند.
نویسنده :
اميرعباس رسولي
کد خبر : 2206

پایگاه رهنما :

منافقین گرفته تا اپوزسیون خارج‌نشین و شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به مراکز جاسوسی موساد و سیا برای تضعیف انقلاب اسلامی مقایسه جهت‌دار و خلاف واقع میان کارکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی است. در آستانه چهل سالگی انقلاب فرصت مناسبی است که بر اساس واقعیت‌های موجود عرضه داخلی، منطقه‌ای و بین المللی قضاوت منصفانه، کارشناسی و دقیقی درباره دستاورد‌های انقلاب اسلامی در قیاس با رژیم پهلوی داشته باشیم. قدرت امروز جمهوری اسلامی ایران در عرصه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تفاوت فاحش و غیر قابل انکاری با دوران قبل از انقلاب اسلامی دارد، قدرتی که بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران غربی به ناچار به آن اعتراف کرده و آن را غیرقابل مقایسه با دوران پیش از انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کنند.
اسنادی که وزن و تراز جایگاه ایران قبل از انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد
بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران مجموعه اسناد مهمی از لانه جاسوسی بدست آمد، اسنادی که بخشی از آن می‌تواند به پژوهش پیش روی ما (مقایسه قدرت منطقه‌ای ایران در دوران قبل و بعد از انقلاب) کمک شایانی کند؛ در یکی از اسناد سفارت امریکا با عنوان تشریح وضع ایران در فاصله سال‌های ۱۳۳۴ الی ۱۳۵۶ اینگونه درج می‌شود: «نظریه نیکسون، برای ایران مفهوم خاصی پیدا کرد که بر اساس آن، امریکا ایران را به عنوان قدرتی که توان حراست از ثبات منطقه و منافع کلی غرب را دارد، به رسمیت شناخت و آن را در تجهیز خود یاری داد تا دخالت مستقیم دولت امریکا در آن کشور ضرورتی نداشته باشد»؛ آنچه در این سند سری ایالات متحده آمده است «حراست رژیم پهلوی از منافع آمریکا در منطقه غرب آسیاست»، موضوعی که باعث شد رژیم پهلوی برای تامین منافع آمریکا چوب حراج بر منافع ملی بزند در حالی که می‌توانست به جای چنین اولویتی! در جهت تقویت جایگاه کشور و تأمین منافع ملی فعالیت کند. تحقیق درباره نوع دیپلماسی رژیم پهلوی را زمانی که با بررسی چنین اسنادی ضمیمه می‌کنیم درخواهیم یافت که هدف و اولویت سیاست خارجه دستگاه پهلوی صرفاً «تأمین‌کننده منافع امریکا» بوده و اساسا در «نقش آفرینی فعال»، «کنترل یا مدیریت تحولات» منطقه‌ای در جهت تأمین منافع ملی فعالیت نداشته و به جای آن به اولویت‌های دستگاه سیاست خارجه آمریکا توجه داشته است. تا جایی که حتی اگر منافع غرب جدا شدن قسمتی از تمامیت ارضی را اقتضاء می‌کرد رژیم پهلوی برای برآورده کردن آن به صورت مجدانه‌ای تلاش می‌کردند! نزدیک به ۵۰ سال پیش «بحرین» به عنوان یک جزیره استراتژیک و بسیار حیاتی، از سرزمین ایران جدا شد و اعلام استقلال کرد؛ پهلوی بر اساس اراده انگلیسی‌ها نخستین رژیمی بود که این استقلال را به رسمیت شناخت! در تمام دوره پنجاه و چند ساله رژیم پهلوی چه در زمان رضاخان و چه محمدرضا شاه، تبعیت از انگلیس و تأمین منافع کشور‌های غربی در عرصه داخلی و منطقه‌ای موضوع اولویت‌دار بود. روزنامه نیویورک تایمز نیز درباره به قدرت رسیدن محمدرضا شاه و بقای حکومت وی می‌نویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم.» نباید نادیده گرفت که اصل «وابستگی» به بیگانه و قدرت خارجی لوازمی دارد که اقتضا می‌کند که سیاستمدار وابسته در کشور هدف، در جهت تحقق اهداف قدرت بالادستی (و نه تامین منافع ملی) درعرصه بین المللی فعالیت کند.
به‌واقع ایران در دوره پهلوی، تأمین‌کننده منافع انگلیس-امریکا و گذرگاه نفوذ قدرت‌های جهانی بود، به گونه‌ای که غربی‌ها، علاوه بر دخالت مستقیم در امور داخلی کشور در عرصه بین‌المللی نیز رژیم را وادار به امضای پروتکل‌هایی می‌کردند که خروجی آن‌ها تنها تامین اهداف آمریکا بود. پیمان بغداد از جمله مهم‌ترین مصادیقی است که تبعیت رژیم پهلوی از سیاست‌های غرب توسط رژیم پهلوی را اثبات می‌کند. پیمان بغداد معاهده‌ای بود که در ۱۳۳۳ میان عراق و ترکیه تحت عنوان «پیمان همکاری‌های متقابل» در بغداد امضا شد و هدف آن تشکیل یک سازمان دفاعی قوی جهت ممانعت از گسترش نفوذ شوروی در منطقه بود. 
پیمان بغداد، پیمانی در راستای تأمین منافع امریکا و انگلیس بود و از تبعات پیمان بغداد و سازمان سنتو بر امنیت خاورمیانه این بود که دامنه جنگ سرد میان دو ابرقدرت آن زمان (امریکا- شوروی) را به غرب آسیا کشاند وکشور‌های منطقه را وارد یک مسابقه تسلیحاتی برنامه‌ریزی کرد.
شاه عنصر مطلوب جهت تأمین‌منافع امریکا
شاه ایران را به دلایل مختلفی باید «حافظ منافع امریکا» دانست، این نقش رژیم پهلوی را ویلیام سولیوان سفیرامریکا در تهران در دوره کارتر، در گزارشی در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ در مورد روابط ایران و امریکا اینگونه روایت می‌کند: «روی هم رفته روابط ایران و امریکا عالی است. این روابط همچنین به واسطه مسافرت شاه به واشنگتن در ماه نوامبر و بازدید رئیس جمهور در اواخر دسامبر (۱۹۷۷) تقویت و تأیید شدند. روابط ما مبتنی بر منافع امنیتی دو جانبه و دید مشترک نسبت به تقریباً تمام جزئیات مهم منطقه‌ای و بین المللی می‌باشد. ایران با تکیه بر قدرت و نفوذ فزاینده خود همواره آماده بوده تا به طریقی نقش فعال‌تری در امور منطقه ایفا کند به گونه‌ای که منافع ما نیز تأمین گردد.» ایران آن روز همان نقشی را داشت که عربستان سعودی امروز دارد؛ ایران بزرگ‌ترین خریدار و وارد کننده سلاح‌های امریکایی در جهان بود و تلاش داشت تا با تأمین منافع امریکا و تقویت قدرت نظامی برون زا (نه بومی) اعتبار و جایگاهی در منطقه برای خود دست و پیدا کند؛ همانند عربستانی که برای قدرت‌گیری در منطقه غرب آسیا به جای تامین منافع مردم کشور خود و مسلمانان جهان، به تامین منافع آمریکا متمرکز شده و حاضر نیست از خواسته‌های گسترده آمریکایی‌ها حتی برای لحظه‌ای سرباز زند. این در حالی است که نفوذ امروز جمهوری اسلامی ایران در سایه دیپلماسی عمومی (ارتباط معنوی با مردم سایر کشورها) و توسعه درون‌زا در عرصه دفاعی، نظامی و حمایت از گروه‌های آزادی‌بخش ملی است. برخلاف عملکرد ضعیف رژیم پهلوی در عرصه منطقه‌ای و فرامنطقه ای، امروز بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران غرب نسبت به قدرت جمهوری اسلامی ایران معترف هستند؛ به عنوان نمونه اقتدار امروز ایران را «پاتریک سییل» تحلیلگر مسائل خاورمیانه در میدل‌ایست آنلاین اینگونه بیان می‌کند: «ایران از آزادترین، مدرن‌ترین و منسجم‌ترین کشور‌های خاورمیانه محسوب می‌شود.» اندیشکده «امریکن اینتر پرایز» نیز در گزارشی مسئولان امریکایی را نسبت به قدرت روزافزون ایران (به‌عنوان مرکز توازن قدرت در منطقه) ملامت کرده و باتأکید بر اینکه انقلاب اسلامی در حال تثبیت دستاورد‌های خود می‌باشد، می‌نویسد: «مهم‌تر از همه اینکه، ظاهراً امریکا آماده است تا برتری ایران در منطقه را به رسمیت بشناسد.» باراک اوباما، هیلاری کلینتون، جان‌کری، مایک پمپئو، تیلرسون و حتی دونالد ترامپ نیز طی چند ماه اخیر بار‌ها نسبت به قدرت خارق‌العاده ایران در ایجاد و مدیریت تحولات منطقه اعتراف کرده‌اند. به عنوان نمونه سخنان اخیر دونالد ترامپ مبنی بر اینکه ایران هر کاری بخواهد در برخی از کشور‌های منطقه انجام می‌دهد، نیز ناظر به همین مسئله است که قدرت منطقه‌ای و نفوذ گفتمانی انقلاب اسلامی در منطقه به رغم ۴۰ سال تحریم و محدودیت‌های بین‌المللی امریکا به تراز و مرتبه‌ای رسیده است که حتی امریکایی‌ها نیز نسبت به عدم تغییر آن اعتراف می‌کنند. دونالد ترامپ همچنین می‌گوید: «به ایران نگاه کنید، قبل از اینکه من (به ریاست جمهوری) برسم، ایران می‌توانست ظرف ۱۲ دقیقه کل خاورمیانه را تحت کنترل بگیرد.» مؤسسه مطالعات امنیت ملی وابسته به دانشگاه تل‌آویو تنها یکی از چند ۱۰ مؤسسه تحقیقاتی است که به قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران اعتراف و از لزوم اصرار مقامات رژیم صهیونیستی به واشینگتن برای مقابله با تهران پرداخته است. این اندیشکده طی مجموعه گزارشی با عنوان «ایران در تحولات فضای استراتژیک» شاخص‌هایی مانند «قدرت نظامی بوی ایران نظیر موشک بالستیک»، «نفوذ استراتژیک چندلایه ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن و...»، «روابط تجاری و انرژی ایران با دیگر کشورها» و «تغییر موازنه قدرت میان تهران و واشینگتن» را به عنوان نگرانی اصلی از ایران عنوان می‌کند. حتی یک دهم از شاخص‌هایی که این مؤسسه مطالعاتی و سایر مؤسسات و مقامات غربی تحت عنوان «عوامل قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران» یاد می‌کنند، در رژیم پهلوی اساساً وجود خارجی نداشته است. مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل درباره یکی از عوامل قدرت ایران اینگونه می‌نویسد: «ایران دارد موشک‌های بالستیکی با بُرد‌های متنوع، از صد‌ها کیلومتر تا ۲ هزار کیلومتر را طراحی می‌کند و می‌سازد... و موشک‌های میان‌برد این کشور، بخش‌های بزرگی از خاورمیانه، فراتر از اسرائیل تا نقاطی در جنوب شرقی اروپا، را در تیررس خود دارند.» ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا در سفر به تهران به شاه قول‌های بی‌سابقه‌ای درباره مورد فروش هرگونه سلاح غیرهسته‌ای را می‌دهد؛ برژینسکی در مورد چرایی این وعده می‌گوید: «ایران مهم‌ترین پایگاه استراتژیک ما در خلیج فارس پس از خروج انگلیس از منطقه شرق سوئز به شمار می‌رفت. تخلیه نیرو‌های انگلیسی از خلیج فارس، خلأ قدرتی در این منطقه به وجود آورد و سیاست امریکا در آن زمان، پرکردن این خلأ با افزایش قدرت نظامی ایران در وهله اول همراه بود.» برخی از عناصر سیاست خارجه رژیم پهلوی را کیسینجر اینگونه توصیف می‌کند: امکانات و کمک‌های ایران ... باعث تقویت امکانات و کمک‌های خود ما نیز می‌شد. از آن جمله بود کمک به ویتنام جنوبی در زمان انعقاد قرارداد پاریس در سال ۱۹۷۳، کمک به اروپای غربی در دوران بحران اقتصادی در دهه‌۱۹۷۰، حمایت از میانه‌رو‌های آفریقا علیه تهاجم نیرو‌های مشترک شوروی و کوبا. در حالی که عناصر سیاست خارجی امروز ایران مبارزه با سلطه قدرت‌های خارجی در منطقه، حمایت از مسلمانان و جنبش‌های آزادی‌بخش ملی وائتلاف با کشور‌های محور مقاومت و پافشاری جهت امنیت بومی نه امنیت وارداتی غربی پایه اصلی نفوذ منطقه‌ای امروز جمهوری اسلامی ایران است.

ارسال نظرات